و خدا گفت...

تنهاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای

3نفر هستند که بدون هیچ چشمداشت و منتی و فقط به خاطر خودت خواسته هایت را بر طرف میکنند، پدر و مادرت و نفر سومی که خودت پیدایش میکنی، مواظب باش که از دستش ندهی و بدان که تو هم برای او نفر سوم خواهی بود

و خدا گفت...

و خدا گفت من همه جا با شما بوده و هستم و خواهم بود. حتی در جهنم نیز شما را تنها نخواهم گذاشت و همراه با من وارد آنجا شده و من هستم که شما را از آنجا عبور می دهم. جایی بس وحشتناک که نه زمان در آن وجود دارد و نه مکانی محسوب می شود. هرچند که شما آنجا را مکان می پندارید. همانگونه که به علت عدم وجود زمان آن را جاویدان نیز می انگارید. تنها چیزی که وجود دارد آتشی است از جنس آگاهی، که این آتش برای شما تلخ و برای من شیرین است. زیرا به کمک این آتش است که حایل بین من و شما، که همان حجاب ناشی از گناهان شما بوده است سوزانیده شده و پس از آن ما به یکدیگر رسیده و بعد از پیمان نخست، بار دیگر شما را باز می یابم تا برای آزمایش آخر، این بار همه قدرت خود را در اختیار شما بگذارم.

 

اینک ما به هم رسیده ایم . چیزی که ظاهرا منتظرش بودید و وصالی که طلبش را داشتید. اما نه به اندازهای که من مشتاق بودم. شما من را بخشنده می دانید، ولیکن اصلا حد آن  را نمی دانید و از آن صرفا تصوری مبهم دارید ولیکن میزان این بخشندگی من را پس از وصال خواهید فهمید. وقتی که همه قدرت خود را به شما ببخشم. فقط در آنجاست که مفهوم بخشنده و مهربان را خواهید فهمید.

حالا من هستم و شما، و با داشتن همه قدرت من و احساس بی نیازی، آیا باز هم طالب من خواهید بود؟

من برای رسیدن به شما مرگ و جهنم را خلق کردم تا نشانی بر رحیم بودن من باشد و نشانی بر قدرت خلاقیتی که ناشی از شوق رسیدن به شما بوده است و شما نا آگاه و بی خبر از آن هر لحظه در آه و ناله و فریاد و طغیان نسبت به من قرارداشته اید!

مرگ و جهنم همچون داروهای تلخی هستند که مادری با دلسوزی تمام به طفل خود به زور می خوراند تا او را درمان کند ولی خود بیش از طفلش تلخی دارو را می چشد و طفل بی خبر از همه جا و بدون اطلاع از عشق مادر گریان و نالان است، از اینکه چرا چنین خشونتی نسبت به او اعمال می شود.

بدون مرگ و جهنم ما هرگز به یکدیگر نمی رسیدیم، و حداقل من عاشقی ناکام باقی می ماندم و شما در نیازمندی ابدی! ولیکن شما بعد از این وصال همین که مطمئن شدید که عاشق “ســیــنـــه” چاک کاملا در اختیار شماست و شما سوار بر اریکه قدرت او می توانید یکه تازی کنید و جانشین او گشته اید، با او چه می کنید؟

من رحمان بودم تا بتوانم بازیگوشی ها و بی اعتناییهای معشوقم را نظاره کنم و باز هم دنبال او باشم و سایه رحمانیت خود را بر سر او بگسترانم. در عوض شما، نمیدانید که با من چه کرده اید!!!

ای کاش من نیز می توانستم مانند شما شکایت های خود را بجایی ببرم!!!

اما از این بابت ناراضی نیستم، زیرا که من هم شما را دارم و می دانم که بالاخره از یکدیگر راضی خواهیم شد.

آری من به شما می رسم و همه چیزخود را به پای معشوق خود تقدیم می کنم و در آن صورت آنجا بهشت شما خواهد بود. نه آن بهشت روز نخست که بهشت نا آگاهی بود، بلکه در جایی که بهشت آگاهی است… بهشتهایی که شما آنها را بر اساس آگاهیها، دانسته ها و میل و سلیقه های خود بنا خواهید کرد و پس از کسب این تجربه می فهمید که همه چیزعاشق شما، در اختیار شماست و می توانید با قدرتی که در اختیار دارید جهان ها خلق نموده و بر ابعادی سایه بگسترانید که هرگز تصورش را نداشتید. و به زودی یقیین حاصل می کنید که شما خدا هستید.

آن زمان که شما خدا شدید، می خواهید بدانید که با من چه خواهید کرد؟ شاید اگر همه داستان را بدانید برای من عاشق گریه کنید!!!

برای مظلومیت من،

هرچند که ممکن است از نظر شما گفتن مظلوم در مورد من درست نباشد!

برخی از شما پس از کسب اطمینان از خدا بودن خود و احساس بی نیازی نسبت به من، خواهید گفت که حالا که خدا هستیم و بی نیاز به او چرا برای خود خدایی نکنیم؟

وفقط عده اندکی خواهند بود که خدایی در وحدت را انتخاب کرده و بسوی من آمده و با من یکی خواهند شد.

بله خدای در وحدت و خدای در کثرت!

خدای در وحدت و خدای در کثرت، آخرین آزمایش است و شما کدام را انتخاب خواهید کرد؟

شاید بگویید که برای اتخاذ چنین تصمیمی وقت بسیار باقی است. بله هست اما ،شما امروز همان کاری را انجام میدهید که دیروز مقدمه اش را چیده اید، و امروز نیز مقدمه کارهای فردا را تدارک می بینید و احتمال دارد فردا همان کاری را انجام می دهید که امروز انجام می دهید.

پس همین امروز مرا دریابید، تا حرکت شما کسب آگاهی و تمرینی برای فرداها باشد. جایی در لامکان و لازمان ،تا شما حتما مرا انتخاب کنید، خدای در وحدت را و خدایی را که عاشق شماست.

مرا دریابید



لينك باكس پيشرفته لينك من  (ثبت رایگان لینک و افزایش بازدید)

نظرات شما عزیزان:

محسن
ساعت7:59---6 ارديبهشت 1390
ممنون بهم سر زدی

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ یک شنبه 2 / 2 / 1390برچسب:, ] [ 7:14 ] [ elnaz ] [ ]